چرا ما موسیقی را دوست داریم؟


اگرچه شکل‌گیری پیوندهای اجتماعی در اصل عاملی برای ظهور موسیقی نبود، اما از آنجایی که ما واکنش‌های عاطفی قوی‌تری به موسیقی داشتیم، موسیقی کارکردهای اجتماعی متفاوتی داشت. امروز، فعالیت های موسیقی را سازماندهی می کند،

خستگی را از بدن ما دور می کند مدت ها قبل از اختراع دستگاه ها و حسگرهای مدرن برای تشخیص و آنالیز صدا، مردم با محدوده صدای خاص حیوانات دیگر و حتی محیط زندگی آشنا بودند.

1- قبایل هوتو و توتسی در شرق آفریقای مرکزی صدای ارتباط فیل ها را می شناسند که فرکانس بسیار کمی دارد و قرن ها قبل از اینکه دانشمندان امروزی از وجود چنین صداهایی مطلع شوند آن را در آهنگ ها و داستان های خود وارد کرده اند.

2- برای هزاران سال، شکارچیان Tlingit در سواحل اقیانوس آرام در غرب آمریکای شمالی و شکارچیان Inuit در قطب شمال صدای نهنگ ها را از بدنه کشتی های خود می شنیدند. دانشمندان در دهه 1940 شروع به ضبط این صداها کردند.

3- کودکان خردسال قبیله باکا در جنگل زنگا-سانگا در جمهوری آفریقای مرکزی معنای بسیاری از صداهای جنگلی مرتبط با غذا و خطر را می دانند.

اما دقیقاً چگونه توجه به صداهای طبیعی و صداهای تولید شده توسط افراد دیگر شانس بقای اجداد ما را افزایش داده است؟

توجه به صداهای طبیعی چگونه ما را به ساختن ساز و خلق هنری با صداهای پیچیده سوق داد؟ دانلود آهنگ خارجی

پیام دشت‌هایی که بسیاری از مردم به آن صحبت می‌کنند ممکن است این باشد که هیچ شکارچی در محیط وجود ندارد. از طرفی قطع ناگهانی صدا می تواند نشان دهنده تغییرات مهم باشد. در طبیعت، سکوت ناگهانی بیشترین توجه را به خود جلب می کند.

بسیاری از رویدادهای فیزیکی مهم برای حیوانات، مانند رعد و برق، طوفان، آتشفشان و سیل، صداهای بلندی تولید می کنند. صداهای دیگر ملایم هستند، مانند وزش باد از میان درختان، علف ها یا برگ های خشک.

مدار عصبی در پایه مغز میانی و نخاع فوقانی که تولید صدا را کنترل می کند در اجداد مشترک همه جانوران آوازی بیش از چهارصد میلیون سال پیش وجود داشته است، اما این احتمال وجود دارد که برای بیش از سه چهارم زندگی تکاملی در مورد زندگی روی زمین، حیوانات هیچ صدایی جز صدا تولید نمی کردند.

استفاده از کانال های صوتی برای ارتباط یک نوآوری مهم است. این به حیوانات اجازه می داد بدون اینکه خود را در معرض حیوانات مزاحم قرار دهند پیام ارسال کنند. حیوانات برای نشان دادن مکان خود پیام های بصری ارسال می کنند.

توجه به صداهای طبیعت و پاسخ دادن به آنها یک ارزش بقا برای حیوانات سخنگو و ساکت است. توجه به صداهای طبیعت مطمئناً به قیمت بقای اجداد دور ما تمام شد. صدای آب جاری می تواند نشانه یک تندرو خطرناک باشد. صداها می توانند وجود طعمه مورد نظر، شکارچیان خطرناک یا دشمنان انسان را نشان دهند. وزوز زنبورها می تواند محل عسل را نشان دهد. شکارچیانی که به صداهای حیوانات توجه می کنند موفق تر از کسانی هستند که آنها را نادیده می گیرند.

برخی از پرندگان و نهنگ ها آنقدر جزئیات و پیچیدگی را به صداهای خود اضافه می کنند که به آهنگ هایی تبدیل می شوند که ما از شنیدن آن ها لذت می بریم. آنها از یکدیگر یاد می گیرند و برای فضا با هم رقابت می کنند و در دوئل با یکدیگر ازدواج می کنند. انسان ها از نظر آهنگ های پیچیده ای که می خوانند با نزدیک ترین خویشاوندان خود تفاوت دارند. برای دانلود آهنگ به سایت موزیک باران مراجعه نمایید.

هرگز در تاریخ فرهنگ بشری بدون موسیقی وجود نداشته است.

موسیقی احساسات قدرتمندی مانند لذت، شادی، خلسه، غم، ترس و انزجار را در ما برمی انگیزد. موسیقی تاثیر قدرتمندی بر ذهن و بدن ما دارد.

موسیقی درمانی از زمان های قدیم در بسیاری از جوامع مورد استفاده قرار گرفته است. بسیاری از بیمارستان ها و کلینیک ها از موسیقی برای آرامش بیماران و کاهش نیاز به بیهوشی عمومی استفاده می کنند. نوزادان نارس سریعتر وزن اضافه می کنند و اگر به لالایی گوش دهند سریعتر از بیمارستان خارج می شوند.

شگفت آور است که چگونه چیزی غیر ضروری مانند موسیقی می تواند چنین تأثیری بر زندگی ما داشته باشد. احساسات قوی که موسیقی در ما برمی انگیزد نشان می دهد که افرادی که این احساسات را احساس می کردند نسبت به افرادی که واکنش عاطفی ضعیف تری به موسیقی داشتند، بقا و موفقیت باروری بهتری داشتند. اما چرا؟

در نیمه اول قرن بیستم، قوم شناسان به دنبال شناخت منشاء و پیشرفت موسیقی و جایگاه آن در روان انسان بودند.

یک نمونه جالب از تحقیقات موسیقی قومی «پروژه شغلی» است. هدف از این پروژه که در سال 1959 آغاز شد، آزمایش نظریه آلن لومکس بود که فرم موسیقی یک فرهنگ معین، یعنی شکل فرهنگ موسیقی موجود، نشان دهنده سازمان اجتماعی و سبک زندگی آن است.

لومکس با کمک همکارانش بیش از چهار هزار آهنگ از بیش از چهارصد فرهنگ مختلف را تجزیه و تحلیل کرد. نتیجه‌گیری اصلی او این است: «سبک آواز ترجیحی یک فرهنگ منعکس‌کننده و تقویت‌کننده نوعی رفتار است که نقشی اساسی و تعیین‌کننده در شیوه‌های اصلی زندگی و در نهادها و قوانین اجتماعی مرکزی دارد.

آغاز موسیقی

اولین کسی که به طور جدی در مورد تکامل موسیقی فکر کرد کسی جز چارلز داروین نبود. همسر داروین، اِما، در پیانو با استعداد بود. داروین شیفته نواختن پیانو روزانه اش بود. زندگی خانوادگی داروین و عشق به موسیقی به وضوح بر تفکر او تأثیر گذاشت. او در کتاب تبار انسان و انتخاب در رابطه با جنسیت، ده صفحه را به آواز پرندگان و شش صفحه را به موسیقی انسانی اختصاص داد. به گفته وی، این دو پدیده نتیجه انتخاب جنسی بود، ویژگی هایی که به وجود آمد و جذب شریک جنسی دشوار شد.

از دیدگاه او به نظر می‌رسد که «مردان، زنان، هر دو جنس، اجداد قبل از اینکه بتوانند عشق خود را به همدیگر به زبانی هنری ابراز کنند، سعی می‌کردند با نت‌ها و ضرب‌های موسیقی یکدیگر را جذب کنند».

استیون میتن در کتاب خود به نام آواز نئاندرتال‌ها در سال 2005 می‌گوید: «اگر موسیقی تنها یکی از اختراعات جدید بشر است، بعید است که بتواند به این راحتی و عمیق‌ترین احساسات ما را بیدار کند. یا اینکه می تواند به طور خود به خود باعث شود که بدن ما هنگام گوش دادن به موسیقی به انگشتان ما ضربه بزند. حتی وقتی بی حرکت می نشینیم، موسیقی همچنان نواحی حرکتی مغز ما را فعال می کند.

در طول چند دهه گذشته، متفکرانی از پیشینه‌های مختلف برای ارائه نظریه‌های جدید در مورد خاستگاه موسیقی محلی مطرح شده‌اند.

برخی گفته اند که موسیقی عارضه جانبی یک ذهن عالی، خودآگاهی، توسعه فرهنگ اکتسابی یا با انرژی زیاد است. هیچ یک از این توضیحات استدلال نمی کند که موسیقی به مردم نوعی مزیت چانه زنی می دهد. این استدلال ها چندان منطقی تکاملی ندارند زیرا انرژی اضافی می تواند به چربی تبدیل شود یا برای تولید محصولات مورد نیاز بدن و افزایش تناسب اندام استفاده شود. اندازه بیش از حد مغز که انرژی زیادی مصرف می کند اما هیچ فایده ای ندارد با انتخاب طبیعی به سرعت از بین می رود.

اکثر نظریه پردازانی که ارزش معاملات موسیقی را به طور جدی در نظر گرفته اند، معتقدند که مکانیسم انتخاب گروهی است. به عبارت دیگر، آنها معتقد بودند که موسیقی بیشتر از افرادی که آن را ایجاد کرده یا به آن پاسخ داده اند، به نفع یک گروه اجتماعی است.

اما برای اینکه بتوانیم تحسین برانگیزترین گونه در میان میلیون ها گونه شویم، باید تحت تأثیر نیروهای گزینشی قوی قرار بگیریم.

آواز بسیار قدیمی است. در اواخر دهه 1980، باستان شناسان فرانسوی از آواز برای کاوش در غارهای ماقبل تاریخ در جنوب غربی فرانسه استفاده کردند. آنها دریافتند که دهلیز حاوی بیشترین نقاشی های دیواری طنین انداز خاصی دارد و به این نتیجه رسیدند که غار محل برگزاری مراسم موسیقی است.

ساخت موسیقی احتمالاً با آلات موسیقی آغاز شد - دست زدن، شکم، ران، کف زدن و پا زدن، سازها حدود 50000 سال پیش در کاوش‌های قدیمی‌ترین مکان‌های عصر حجر، زنگ‌ها، طومارهای سر شروع به ساخت کردند. مشت های گاوی و فلوت های استخوانی پیدا شد.

قدیمی ترین سازهای اسلوونی، فلوت های استخوانی، حدود 44000 سال قدمت دارند.

ابزارهای یافت شده در غار هولفلز در جنوب غربی آلمان حداقل 40000 سال قدمت دارند. ابزار Geisklosterle در جنوب آلمان نیز حدود سی و شش هزار سال پیش ساخته شده است.

اگرچه انسان ها حداقل 50000 سال است که موسیقی می سازند، هیچ راهی برای ضبط و حفظ فرم ها وجود نداشت تا اینکه نت موسیقی در حدود 4000 سال پیش در خاورمیانه اختراع شد. با اختراع نت‌نویسی، ما به طور فزاینده‌ای توانستیم خودمان را از طریق موسیقی بیان کنیم.

مزایا و هزینه های موسیقی

بسیاری از نظریه پردازان می گویند این به این دلیل است که اجرا و گوش دادن به موسیقی ارزان است. موسیقی و سایر اشکال هنری می‌تواند یکی از عوارض جانبی دیگر مبادلات مانند «میل به موقعیت اجتماعی» باشد. رضایت زیبایی شناختی از تجربه یک محیط در معرض خطر و مانند آن. و توانایی طراحی اشیاء صنایع دستی به منظور دستیابی به اهداف مورد نظر.

اما نواختن یا گوش دادن به موسیقی هزینه فرصت دارد. وقتی غرق در نواختن یا گوش دادن به موسیقی هستید، نمی توانید بسیاری از فعالیت های دیگر را همزمان انجام دهید. از زمان های قدیم آوازخوانی با تعدادی از مشاغل مانند قایق رانی، شخم زدن و درو کردن و کشیدن تورهای ماهیگیری همراه بوده است که هماهنگی حرکات در آنها مهم است. ما می‌توانیم در حین آشپزی، قایقرانی و شکار آواز بخوانیم، اما در هنگام نواختن ساز هیچ چیز دیگری.

از سوی دیگر، آواز خواندن، نواختن ساز و رقص انرژی مصرف می کند. در هنگام رقصیدن شدید، میزان سوخت و ساز بدن ما شش برابر زمان استراحت است. رقص دو برابر بیشتر از شنا یا پیاده روی سریع انرژی مصرف می کند. طبل سخت نیز بسیار گران است. در جوامع سنتی، رقصندگان اغلب پس از رقصیدن را ترک می کنند. توانایی انجام حرکات پیچیده رقص برای مدت طولانی نیاز به قدرت بدنی و هماهنگی عضلات دارد.

جدای از آن، افرادی که مشغول خواندن و نواختن موسیقی هستند معمولا کمتر به محیط اطراف خود توجه می کنند. این وضعیت نوازندگان و شنوندگان اولیه را در برابر حملات غیرمنتظره آسیب پذیر کرد. موسیقی صداهای دیگر را پنهان می کند و گروه را آشکار می کند. شکارچیان و دشمنان انسان به راحتی می توانند گروه هایی از نوازندگان را پیدا کنند و بدون شناسایی به آنها نزدیک شوند.

پس این پول چه فایده ای می تواند داشته باشد؟

موسیقی برای چیست؟

پخش موسیقی معمولاً یک فعالیت گروهی است. در بسیاری از فرهنگ ها، موسیقی بخشی جدایی ناپذیر از رقص است. رقص در بسیاری از فرهنگ ها نقش مهمی در ارتباطات دارد. رزمندگان ماسایی در مقابل دخترانی که ازدواج نکرده‌اند و برای نشان دادن شجاعت خود جمع می‌شوند، به مردانگی خود می‌خوانند و می‌رقصند.

رقص گروهی، کف زدن و آواز خواندن، همگی مواد شیمیایی را در مغز آزاد می کنند که حس همبستگی و ارتباط بین ورزشکاران و رزمندگان را تقویت می کند. آواز خواندن و رقصیدن پیوندهای بین ما را تقویت می کند و احساس عشق و میل به عمل به نفع گروه را در ما بیدار می کند.

چگونه و چرا توانایی آواز خواندن برای ما متولد شد؟

1 - از زبان آمده است

زبان اغلب به عنوان خاستگاه موسیقی پیشنهاد می شود. این آهنگ در شکل بدوی موسیقی، الگوهای آهنگی و ریتم کلمات اغراق می کند. اما زبان به تنهایی نمی تواند شکل گیری موسیقی را توجیه کند.

یک ایراد مهم به این نظریه این است که ما موسیقی و زبان را عمدتاً در نواحی مختلف مغزمان پردازش می کنیم. زبان در سمت چپ مغز پردازش می شود. موسیقی از هر دو طرف. اجزای ملودیک آهنگ های گفتاری بسیار ساده، مانند آهنگ های کودکانه، در نیمکره راست پردازش می شوند، در حالی که کلمات شعر در نیمکره چپ پردازش می شوند.

به همین دلیل است که به افرادی که به دلیل سکته مغزی در سمت چپ مغز توانایی تکلم خود را از دست داده‌اند، توصیه می‌شود از قافیه‌های مهد کودک برای بازیابی توانایی صحبت کردن خود استفاده کنند. این اشکال ساده‌تر آواز شفاهی بیشتر در تمام نیمکره راست ذخیره می‌شوند.

قبل از کشف این که دو شبکه عصبی مختلف موسیقی و زبان را پردازش می‌کنند، دانشمندان می‌دانستند که افراد مبتلا به برخی اختلالات گفتاری شدید، مهارت‌های موسیقی طبیعی دارند.

ویساریون باکولوویچ شبالین، آهنگساز روسی، اولین سمفونی خود را در دوران دانشجویی خلق کرد. او به عنوان استاد در کنسرواتوار عالی موسیقی در مسکو منصوب شد و در آنجا به بسیاری از آهنگسازان مشهور روسی تدریس کرد. در سال 1953 در سن 51 سالگی دچار سکته مغزی خفیفی شد که به بازوی راست و سمت راست صورتش آسیب دید و تکلم او را مختل کرد. او بهبود یافت، اما در 9 اکتبر 1959، دچار سکته مغزی شدیدتری شد که باعث شد در سمت راست بدنش فلج شود و تقریباً به طور کامل قادر به صحبت کردن نباشد. او دوباره تا حدودی پیشرفت کرد، اما همچنان صحبت کردن و درک دیگران برایش مشکل بود. سومین سکته مغزی در 29 می 1963 جان او را گرفت. جالب اینجاست که او سمفونی پنجم خود را چند ماه قبل از مرگش به پایان رساند.

2- شروع به تقلید صداهای حیوانات

یک نظریه در مورد منشا موسیقی که مورد علاقه بسیاری از جمله ویلیس گیست، ویلیام بنسون و برنی کراس است، این است که موسیقی در نتیجه تقلید صداهای حیوانات دیگر تکامل یافته است. برخی از قسمت‌های مغز حاوی نورون‌های آینه‌ای هستند که زمانی فعال می‌شوند که خودمان عملی را انجام می‌دهیم و انجام آن را تماشا می‌کنیم. بنابراین تقلید سیستم عصبی عمیقی دارد.

روایت صوتی به عنوان یک فرضیه جذاب است زیرا انتخاب طبیعی دیگر مجبور نیست چیزی از هیچ خلق کند. کسی که حرکات یک حیوان را تقلید می کند ممکن است حرکات و رفتار آن را تقلید کرده باشد و در نتیجه رقص های آیینی انجام شود.

بوشمن ها با ضربه زدن آرام بر روی کمان خود حرکات حیوانات مختلفی را انجام می دهند. صداهای حیوانات بخشی از موسیقی در بسیاری از فرهنگ ها است.

3- برگرفته از رابطه مادر و فرزند

هنرمند آمریکایی آلن دزنیکی از این ایده حمایت می کند که موسیقی از پیوند بین مادران و فرزندانشان می آید. در واقع ترتیب آهنگ و لالایی در فرهنگ های مختلف دنیا یکسان است. شعارها و شعارها پیوند محکمی بین نوزاد و مادر ایجاد می کند.

صحبت کردن با کودک - چیزی که ما آن را "زبان کودک" می نامیم. به طور کلی کم است، دارای دامنه وسیع، مصوت های طولانی و مکث های طولانی بین کلمات، جملات کوتاه تر و تکرار بیشتر از گفتار عادی بزرگسالان است.

کودک انسان قبل از اینکه به ریتم، شدت و لحن کلمات علاقه مند و حساس شود، می تواند معنای کلمات را درک کند. این پیام های اغراق آمیز در مغز کودک به «خوب» و «وابسته» تعبیر می شود و به احساسات خوشایند و شادی تبدیل می شود.

با این حال، پیوند مادر و فرزند نمی تواند احساسات شدیدی را که نواختن و گوش دادن به موسیقی برمی انگیزد، توضیح دهد. زبان کودک احتمالاً پس از حساس شدن سیستم عصبی انسان به ملودی و ریتم به وجود آمد.

۰ ۰
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.